Y.MEHRALI.TRIPOD.COM

Litral

Home | About Me | Favorite Links | Contact Me | My Friend's Link | Abute Statistics | Abute Minitab | Abute Computer And Internet | Litral | Other Sciences And Topics

powered by lycos
SEARCH:Tripod The Web

از تمامی هنرمندانی که دستی به قلم دارند خواهشمندیم آثار خود را اعم از شعر ؛ نثر ؛ متن ادبی و کاریکاتور برای چاپ در نشریه ی انجمن علمی ادبیات به نشانی پست الکترونیک زیر ارسال و یا به دفتر این انجمن واقع در دانشکده ی ادبیات ، طبقه ی همکف ، روبروی انتشارات ادبیات تحویل دهند . لذا آثار مورد داوری قرار گرفته  و بهترین با نام صاحب اثر در نشریه به چاپ خواهد رسید .

با تشکر     علی حسن ترابی   delaram_tapesh@yahoo.com

چند قطعه ی ادبی

                                        مادران زیباترین آهنگ عشقند


خزان است ودلم سرد که هیچ چیز نمی تواند آن را گرما بخشد ، آری هیچ چیز حتی دوشیزه ی سپهر که بنام است به گرمی و مهربانی ، دست هایم بی وفایی می کنند . یار دیرینه ی خود را که تمام اسرار مرا بر دفتر خاطرات زندگی نقش می بستند بدست نمی گیرند . آری سکوت شب است و تنهایی و من فرهنگی را که در آن تمام لغتهای زیبائی آفرینش در آن ثبت شده است در دست دارم و با هر ورقی که از این زیبائی ها می زنم سکوت شب تیره ی خود را می شکنم . همه ی حروف را از فرهنگ زیبائی با چشمان خسته دنبال می کنم الف ، ب ، پ و ...
اما نمی دانم چرا این حروف ، دل سرد و دستهای بی مهر و وفایم را گرما نمی بخشد هراس تمام وجودم را فرا گرفته و هر لحظه  به پایان این فرهنگ پر رمز و راز نزدیک و نزدیکتر می شوم ، اما نمی دانم چرا این حروف به من آرامش نمی بخشد .
آری حرف لام را نیز از سر می گذرانم و به حرف میم می رسم از آن هم می گذرم ، لحظه ای در فکر فرو می روم و با خود می گویم صبر کن !
مثل این که دل سرد و دستهای سرشار از بی مهریت گرم و مهربان شده اند به فرهنگ زیبائی نظری می افکنم و می بینم همان را که می خواسته ام یافته ام ، آری زیباترین کلمه ی هستی را : مادر و باحروف آرامش دهنده ی : میم ، الف ، دال ، ر ، سکوت شب خود را می شکنم و با فریاد می گویم :
                                                               مادران زیباترین آهنگ عشقند
فرستنده : علی حسن ترابی - شهرستان فسا - دانشجوی رشته ی ادبیات فارسی - ورودی 84 - دانشگاه شهید باهنر کرمان
                                                              
   
delaram_tapesh@yahoo.com

------------------------------------------------------------------------------

نمی دانم چرا وقتی مسیر زندگی هموار می گردد        بشر تغییر حالت می دهد خونخوار می گردد
به  وقت  تنگ دستی  می نوازد  کوس  بد مستی        به  وقت  مستی  مومن  و  دیندار  می گردد
من از گرگی  که  می پوشد  لباس  میش  پنداشتم        که  نامرد  در  لباس  مرد   بسیار  می گردد

در این دنیا آنقدر نامرد زیاد است که جای مرد نیست
                                                               گشتم نبود نگرد نیست
من خانه به دوشم
من با که بجوشم

------------------------------------------------------------------------------


می نویسم با دلی تنگ در غروبی غمگین که جز این هدیه ای ندارم

کاش چون پاییز بودم ، کاش چون پاییز سرد وملال انگیز بودم . برگهاب آرزوهایم زرد می شد ، آفتاب دیدگانم سرد می شد ، آسمان سینه ام پر درد می شد . ناگهان طوفان انبوهی بر جانم چنگ می زد ، اشکهایم همچو باران دامنم را رنگ می زد . و چه زیبا بود اگر من پاییز بودم ، وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم ، و ای کاش من پاییز بودم .
------------------------------------------------------------------------------

بیا دست قشنگ و مهربانت را عصایی کن که برخیزم ، و شورانگیز و شاد آروم به دامان شقایقها بیاویزم .
بدزدم تیشه ی فرهاد عاشق را ، و بی پروا چنان رعدی بنای سنگی غم را فروریزم .
بسازم کلبه ی عشقی میان باغ و صحراها ، و حافظ وار بر بام فلک طرحی دگر از عشق اندازم و نقش دیگری ریزم .
بیا وا کن لبانم را به تکرار سرود عشق ، که من آن مرغ غمگین شباویزم.
-----------------------------------------------------------------------------  

TOP

Home | About Me | Favorite Links | Contact Me | My Friend's Link | Abute Statistics | Abute Minitab | Abute Computer And Internet | Litral | Other Sciences And Topics